سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! . . . از نادانی و بیهودگی و از گفتار و کردار بد به تو پناه می برم . [امام علی علیه السلام ـ در دعای یوم الهریر در پیکار صفّین ـ]
کل بازدیدها:----66368---
بازدید امروز: ----0-----
بازدید دیروز: ----25-----
فقط تقدیم به همسرم جوجو

 

نویسنده: پیشی
یکشنبه 87/7/28 ساعت 7:30 عصر

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • حرف دلم
    و عشق آغاز شد
    قلب شکسته
    امشب
    دوستت دارم
    چقدر دوست دارم
    تخته سنگ
    عشق چیست
    تفاوت عاشق بودن و دوست داشتن
    می دانی چرا؟؟؟؟؟؟
    وقتی که.....
    فقط به خاطر تنها عشقم
    دوست دارم همسرم
    منتظرت میمونم
    داستان عشق قلب پسر
    [همه عناوین(81)]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •