[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----66747---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----11-----
فقط تقدیم به همسرم جوجو

 

نویسنده: پیشی
سه شنبه 87/7/2 ساعت 12:38 عصر

  

عشق....
.......................................
قبل از اینکه  کمی درمورد عشق بنویسم دلم می خواد نظر شما رو هم در مورد این موهبت الهی بدونم .
خواهش می کنم خلاصه و موفید و بی رو در واسی هر چی دلت می خواد در باره ی عشق بنویس...!
...........................................................................................................................................
واما عشق....
 
نظرات متفاوتی در باره ی عشق است و بیشتر انها بسته به اتفاقاتیست که در اطرافمان جریان دارد.
ایا واقعا عشق همان چیزیست که می بینیم؟
ایا پایان همه ی عشقای پاک جداییست؟
ایا عشق برای اغاز بهانه می خواهد؟
ایا میشه از عشق قصه نوشت؟
و هزارتا سوال دیگه که روزانه با ان کلنجار میرویم.
براستی کی پاسخ قاطعی برای اینگونه سوالها دارد.....!
خب بگزریم....
..................................................................................................
عشق ....!
عشق
به شکل پرواز پرندست
عشق
خواب یه آهوی رمندست
من
زائری تشنه زیر باران
عشق
چشمه آبی اما کشندست
من
میمیرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندست
من
میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یک پرندست
 
تو که معنای عشقی
به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را
به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو
از عمق شب از لب دیوار
برای زنده بودن
دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد
خاک خوب سرزمنیم باش
طلوع صادق عصیان من
بیداریم باش
عشق
گذشتن از مرز وجوده
مرگ
آغاز راه قصه بوده
من
راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده
مثل ما عاشق نبوده
من
راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
تو که معنای عشقی
به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را
به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از لب دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من
بذر فریاد
خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من
بیداریم باش
عشق
گذشتن از مرز وجوده
مرگ
آغاز راه قصه بوده
من
راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده
مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگزنمرده....
.............................................................................................................

    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • حرف دلم
    و عشق آغاز شد
    قلب شکسته
    امشب
    دوستت دارم
    چقدر دوست دارم
    تخته سنگ
    عشق چیست
    تفاوت عاشق بودن و دوست داشتن
    می دانی چرا؟؟؟؟؟؟
    وقتی که.....
    فقط به خاطر تنها عشقم
    دوست دارم همسرم
    منتظرت میمونم
    داستان عشق قلب پسر
    [همه عناوین(81)]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •